|
یادداشت ثابت - یکشنبه 93 مرداد 6 :: 7:3 عصر :: نویسنده : حمیده اشراقی
سلام سلامی از ته دل کوچیکم که کاش قد یه دریا می بود به اون آدمایی که دلشون بزرگه واونایی که دلشون مثه خودم گنجشکیه وقتی پراز دردم دوس دارم بنویسم!!! وقتی خوشحالم دوس دارم بنویسم!!! تو هر حالی نوشتن به من حال میده وانرژی!!! اینجاست که پی می برم به نون والقلم و..... کتاب سجاده واینجا کتاب دل بی دله من مجنون اونی که گفت نون والقلم............ بازم سلام به سلامتی آدمی که آدمه
موضوع مطلب :
جمعه 93 بهمن 10 :: 12:59 عصر :: نویسنده : حمیده اشراقی
هوالحبیب سلام به همه خوبهایی که برسر من منت میذارن ونگاهی به وبلاگ ونوشته هام میندازن. قول داده بودم اگر در طی مراحل نوشتن چیزی آموختم در اختیار همه دوستان بذارم. واما اولین موردی که من یاد گرفتم : مهم ترین نکته برای نوشتن یک متن خوب حالا چه برای رادیو ،چه فیلمنامه وچه داستان و... توجه ویاد خداونده. با یاد خداوند رحمان من متوجه میشم کجای دنیا قرار دارم، می خوام چکار کنم وهدفم چیه!!! هدف از نوشتن باید نیل به قرب الهی باشه.اگر اینطور باشه من کارم رو به بهترین نحو وبدون ذره ای کاستی انجام خواهم داد.
البته اگر من اینها رو می گم ادعا نمی کنم به طور صد در صد بش عمل می کنم بلکه دوست دارم وسعی می کنم ان شا الله به این نکته بیشترین توجه رو کنم. با آرزوی موفقیت همه شما دوستان خوب ومن الله التوفیق 10/11/93 بندرعباس ساعت 13:00 موضوع مطلب :
جمعه 93 آبان 30 :: 12:42 عصر :: نویسنده : حمیده اشراقی
سلام به روی ماهتون الان در حال نوشتن برنامه جوان برای روز دوشنبه 3/9/93 هستم.جاتون خالی. نوشتن هم حسابی به ادم حال میده وهم قشنگ مختو میچلونه وپهن میکنه میذاره رو بند. مخصوصا اگه قرار باشه چندتا کارمهم رو باهم انجام بدی.که یکیش میتونه کنکور ارشد باشه. یکی از مخ درگیری های من جور کردن کتابه.مابچه هایی داریم تو دانشگاه که چارساله دارن درس میخونن وسر جمع چارپنشتا کتاب بیشتر نخریدن وهمه کتابارو از ترم بالایی ها قرض گرفتن .اونوقت نوبت ما که میشه ریشه هرچی کتابه می خشکه.عجیبه واقعا!!!!!!!!!!! ودیگر اگر از احوالات بنده بخواهید ملالی نیست جز شکستن کمر غول کنکور.والسلام 30/8/93 موضوع مطلب :
جمعه 93 آبان 2 :: 1:55 عصر :: نویسنده : حمیده اشراقی
به نام خدای من وشما وهمه الحمدلله بعد از نزدیک به یک سال طی کردن مراحل مختلف و فراموش شدن های بسیار و اثبات برادری بالاخره ما تونستیم ادعای ارث پدری کنیم. حدود یکسال طول کشید تا بالاخره اولین برنامه جوان به قلم بنده در تاریخ 19/7/93از رادیو خلیج فارس پخش شد که البته نمیدونم چرا ولی نه خیلی ذوق زده بودم ونه خیلی بی ذوق.همینقدر بگم که من عاشق نوشتن هستم نقطه. اگر خدابخواد وقسمت بشه وما عددی باشیم و چیزی از نوشتن توپرو بالمون باشه از تجربیاتی که قراره بدست بیارم اینجا ارائه میدم تا ان شاالله دوستان علاقه مند اگر به دردشون خورد استفاده کنند. البته تو این مسیر به ما بسیار سخت گرفته شد تا به مرحله نهایی یعنی نوشتن برای برنامه زنده رسیدیم ولی انصافا این سختگیری بسیار به جا والبته برای من شیرین بود.اگر همه جا وبرای همه امور به همین اندازه سختگیری میشد الان وضعمون از این بهتر می بود.پس صمیمانه از همکارانم در رادیو خلیج فارس و معاونت محترم صدا تشکر می کنم. موضوع مطلب :
یکشنبه 93 مهر 6 :: 5:22 عصر :: نویسنده : حمیده اشراقی
یا کریم
این عکس زیبا ترین عکسیه که من توعمرم دیدم واین مرد بهترین ودوست داشتنی ترین مرد زندگی منه هنوز یادم نمیره روزهایی رو که می رفتن بیرون ووقتی میومدن برای منو داداشم خوراکی می خریدن. هنوز خنده های قشنگشون توذهنمه ویاداوریش بم انرژی میده اگه بگم زیبا ترین خنده ها رو تو صورت پدر بزرگم دیدم دروغ نگفتم حیف که اجازه گذاشتن عکس مادر بزرگمو ندارم وگرنه می دیدید فقط یک همتا برای لبخند پدر بزرگم هست که اونم لبخند مادر بزرگمه!!! موضوع مطلب :  |
||||||||||
